«وهابی های جاعل»
قبولم گر کند زینب (س) به سربازی به سر آیم و سر بازم در این بازی
حرا می های تکفیری و ترک تاز حرم را صید خود دانند چو یک تازی
بداند خصم دون، ساکت نمی ماند لرستانی و ا یلامی و اهوازی
کجا جان می برد داعش ز گردانی خراسانی و کرمانی و شیر ازی
حلب مانند خونین شهر ایران شد سلیمانی، جهان آرا و خرازی
اگر ایران من صبرش شود لبریز پشیمان می کند داعش ز شهنا زی
سعودی ها چه می دانند ز چمران ها سه صفرش می کند قاسم در این بازی
قطر چون کفتری در عمق چاهیست چه داند کفتری ا ز باز پروازی
قطر چون قطره ای در دشت دنیاست و ایران خفته شیری با سر افرازی
نصیحت کن تو آتا ترک عثمانی مشو هم کاسه با داعش که می بازی
علی مولا، علی والی، علی حیدر فقط با یا علی ( ع) میدان نمی بازی
و می رانم وهابی های جاعل را ز موصل تا حلب ، درعا و بنغازی
شاعر: نجف{کاوه) مهدی پور
بخوان با من سرودی از حماسه که پیشانی چه کردی با قناسه
بخوان یک فصل بارانی تو با من نبردی بین آدم ها و آ هن
زبان ها خارج از ضامن به تکتیر که دشمن ترسد از رگبار تکبیر
بخوان با من فقط یک آیه از جنگ که آیاتش فراوان وقت ما تنگ
جفیرم ، بو غریبم ، کو چنانه د عا ها ی کمیلم در شبا نه
به یادت موسیان هستم همیشه چنان چون بیستون از زخم تیشه
به زلفت موسیان جمعی گرفتار چر ا با عاشقان اینگونه رفتار
هزاران عاشقت از درد مردند و در گرمای دشتت سرد مردند
چه زیبا نزد یزدان نامه بردند شهیدان ، زنده اند هرگز نمردند
اگر در نام و در آوازه خردند نشان دادند که آنان مرد گردند
شهیدان جاودان پسورد وصلند اگر خواهان وصلی ، راه اصلند
دلا در دهلران پیری نمانده چه شد نوروز ؟ چرا میری نمانده
چرا در بیشه اش شیری نمانده ؟ ببین از چشمه جز قیری نمانده
چرا رفتند و ما را جا نهادند ؟! چرا بر قلب عاشق پا نهادند!
چرا در دهلران غوغا به پا شد ؟ ! و سرها بی گناه از تن جدا شد؟!
اگر در زیر لب « هی روله » د ارم و تنها سنگری از سوله دارم
چه غم د ارم که من چنگوله دارم تفنگی دوش و پشتم کوله دارم
شقایق دشت مهران خاک پاکیست زمان در انتظار سینه چا کیست
چرا هردم شقایق سر به زیری ؟ خجالت می کشی از اینکه شیری؟
چرا دلواپسی ای دشت مهران شکوهت برده دل از پیر تهران
قلا و یزان برا درهای من کو ؟ صدایم را اگر داری بگو هو !
کبوترهای خونین با ل من کو ؟ کشیدن پر اگر، رفتن کدام سو ؟
ترک بر داشته کنجانچم لبانش چنان چون علقمه بسته زبا نش
خدا خورشید من درکله قندیست اسیرم کرده بندش این چه بندیست
اگر بر شانه ات من پا نهادم ببخشا کوه قندم ، در جهادم
تو را من در شگفتم صا لح آباد! بگو با من چسان گشتی تو آزاد ؟
گمانم آرشی داری کماندار که تیرش می رود تا عمق پندار
تو را نامت نهادند شور شیرین چنان انجیر و زیتون ، طور سینین
چه سر ها از بلندت زیر گشتند جوانانی به پایت پیر گشتند
سراغت گیرم از کی تنگ بینا ؟ جدا گشتی زنیل چون دشت سینا
به میمک آمدم تا جا نمانم جدا چون قطره از دریا نمانم
به میمک آمدم با دست خالی به گردن چفیه دارم جای شالی
دمادم بر مشامم بوی سرنی سراسر گشته پر خون جوی سرنی
بگو سرنی به من با با ی من کو اگر دیدی ، نشانش را به من گو
شبی عاشق شدم من در هلاله چو دیدم گرد خو د باغی زلاله
شبی تاریک و چشمانی پر از اشک شبی دریای خون ، خالی ولی مشک
از آ ن شب های درد آ لود و دلگیر از آن سرمای جان فرسای شبگیر
سزد حالا کنم یادی ز یاران دلم ابری ، هوا شرجی ، باز باران !
هدیه به روح بلند پدرم که رد پایش در جای جای جبهه و جنگ پیداست
از موسیان تا گیلان غرب ، از چنگوله و دشت عباس تا پادگان ابوذر؛ ازدهلران
و مهران تا سرپل ذ هاب ، از صالح آباد و میمک تا قصرشیرین و کرند غرب
سرآینده : نجف (کاوه) مهدی پور
کتاب
«تا نفس دارم میجنگم خاطرات شفاهی محمد میرزاوندی» با تحقیق و تدوین
سامان سپهوند و محمد عزیزیان از سوی دفتر نشر معارف و دفتر مطالعات جبهه
فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شد.
محمد میرزاوندی یکی از مفاخر هنر لرستان و ایران است که با سرودههای حماسی
خود در دوران جنگ، یکی از شناسنامههای هنری کشور ماست که سرود «دایه دایه
وقته جنگه» وی در دوران جنگ به یکی از نمادها و آواهای ماندگار دوران دفاع
مقدس تبدیل شد.
کتاب «تا نفس دارم میجنگم» خاطرات دوران کودکی، نوجوانی، فعالیتهای هنری
وی در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این هنرمند متعهد کشور است.
میرزاوندی در خاطره ای (صص 47ـ49 کتاب)، دیدار مجموعه هنری خویش با آیت
الله خامنهای در دوره ریاست جمهوری را چنین روایت میکند: «بیست و یکم
بهمن ماه سال 1365 بود. آقای محمدعلی طاهری از ساری و من، توی بخش تک خوانی
اول شده بودیم. به ما خبر دادند که آیت الله خامنهای ما را میخواهند تا
به خدمتش برویم... با تعدادی از بچههای خراسان، از محل برگزاری جشنواره با
اتوبوس راهی دفتر ریاست جمهوری شدیم. اصلاً به دورو برمان توجه نداشتیم.
نمی دانستیم به کجا میرویم. قند توی دلمان آب می شد. دوست داشتیم همه مسیر
را باز کنند و ما یکسره و بدون معطلی به مقصدمان برسیم و آقای خامنهای را
زیارت کنیم.
از پیچ و خم چند خیابان گذشتیم. راننده که ترمز دستی را کشید، از جایمان
کنده شدیم و پرت شدیم به طرف جلو. دستی به آینه زد و گفت: «دوستان
بفرمایین.» ذوق و شوق زیادی برای دیدار آقای خامنهای داشتم و دست و پای
خودم را گم کرده بودم. صدای قلبم را میشنیدم... بچههای دفتر ریاست جمهوری
خیلی به ما احترام میگذاشتند... یک گروه ده نفره بودیم. بعد از بازرسی
بدنی و تشریفات اداری، بالاخره داخل رفتیم...
همه، دور تا دور دفتر نشسته بودند. چند لحظهای نشستیم. آقای خامنهای
تشریف آوردند. خدمت ایشان سلام کردیم. به شوخی گفتند: «شما که میگویید وقت
جنگ است، در مورد جنگ بخوانید.»
«تا نفس دارم میجنگم»، «ای وطن بی تو دنیا قورسونه» و «دایه دایه» را اجرا
کردیم. آقای خامنهای ما را تشویق کردند و برایمان دست زدند. پشت بندش هم
همه برای ما دست زدند. آقای خامنهای به من گفت: «از صدای شما خیلی خوشم
آمده.»
کتاب «تا نفس دارم میجنگم» در 136صفحه با تیراژ 1000 نسخه و قیمت 5500 تومان از سوی دفتر نشر معارف عرضه شده است.
بر اساس این گزارش، چندی پیش مراسم «حنجره زخمی: بزرگداشت محمد میرزاوندی»،
خواننده سرود حماسی «دایه دایه» بهمن ماه گذشته با حضور جمع زیادی از
شخصیتهای فرهنگی و هنری کشورمان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این مراسم دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت، ابراهیم آقامحمدی و
لاله افتخاری نمایندگان خرمآباد و تهران در مجلس شورای اسلامی، سید
نظامالدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس، علی مرادخانی معاون هنری وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی، سجاد نوروزی مدیر فرهنگسرای اندیشه، حجت الاسلام
حمیدرضا حنان مدیرکل ارشاد لرستان، بازوند مدیرکل صداوسیمای لرستان، شجاع
دریکوند مشاور استاندار لرستان، اردشیرکامکار، ایرج رحمانپور و فرج علیپور
از چهره های شاخص موسیقی لرستان و برخی دیگر از چهره های فرهنگی و هنری،
حضور داشتند و از تمبر یادبود استاد محمد میرزاوند رونمایی شد.
خبرگزاری فارس: با حضور 16 استان از سراسر کشور چهارمین کنگره سراسری شعر عاشورایی
در الیگودرز برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از الیگودرز، مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد
اسلامی لرستان عصر امروز در مراسم چهارمین کنگره شعر عاشورایی
که با حضور 22 شاعر در سالن اجتماعات اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی
شهرستان الیگودرز برگزار شد، گفت: نهضت عاشورا در شعر، قصه و در قالبهای دیگر
تمامشدنی نیست و همیشگی است.
حجتالاسلام علی اسماعیلیان اظهار داشت: از نهضت عاشورا میتواند برداشتهای مختلفی
کرد، زیرا این نهضت هیچ وقت فراموش نمیشود.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان تصریح کرد: در وصف عاشورا توجه بیشتر به شعراست
تا به نثر، زیرا شعر خوراک و خمیرمایه فرآوردههای دیگر است که در سخنرانی و تعذیه
بیشترمورد توجه قرار میگیرد.
وی افزود: یکی از خصوصیات شعر این است که همیشه در اینگونه مجالس مورد توجه قرار
میگیرد و نگاه عاطفهای انسان را به سوق در کنار حماسه عاشورا میرساند.
حجتالاسلام اسماعیلیان تصریح کرد: نوع نگرش ما در شعر عاشورا بر متن ادبی و قصه هنری
تبلور ادبی مییابد.
وی افزود:برداشت کلی ما از شعر عاشورا را میتوان به دو نگاه اسطورهای و افزودن مطالب غیر
واقعی تقسیم کرد.
حجتالاسلام اسماعیلی گفت: هر کسی وارد کربلا شود، میتواند برداشتی از کربلا داشته
باشد، یعنی میتواند کسی نگاه عرفانی یا از بُعد عاطفی به شعر عاشورا داشته باشد.
وی تصریح کرد: در چهارمین شعر کنگره عاشورایی بیش از یکهزار و 214 شاعر از کل کشور آثار
خود را به این کنگره ارسال کرده که از این تعداد 22 شاعر برگزیده شدهاند.
لازم به ذکر است چهارمین کنگره سراسری شعر عاشورایی با موضوعات امام حسین (ع) و
عاشورا به همت اداره فرهنگ وارشاد اسلامی شهرستان الگیودرز و باحمایت اداره کل
فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان با حضور 22 شاعر منتخب از 16 استان کشور امروز در
الیگودرز برگزار شد.
ابتکار:دکتر کزازی یک مریخی است!
میرجلالالدین کزازی در مراسم بزرگداشتش گفت: بخت بلند ما ایرانیان آن است که ایرانی هستیم. کوروش صفوی هم در این مراسم گفت، کشف کرده که کزازی مریخی است!
مراسم نکوداشت میرجلالالدین کزازی، استاد زبان و ادبیات فارسی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ادبی، به پاس نیم قرن خدمت به زبان پارسی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
کزازی در این مراسم با بیان سخنانی درباره سرزمین ایران اظهار کرد: ایران سرزمین هزارههاست، سرزمین فرزانگی، نژادگان و آزادگان، سرزمین مردمانی است که در درازنای تاریخ ایرانزمین آوازگر مهر و دوستی بودند، سرزمینی که میتواند نمونهای بهین و برین باشد و این سخنی است که از بن جان من برمیخیزد.
او افزود: هنگامی که از ایران میگویم، همه ایران را میگویم، سرزمینی که دهها بار بیگانگان درازدست سرمست به آن تاختند، اما ایرانیان دیگربار این شیرازه را به هم بستهایم و پیوستهایم. یکی از رازهای شگفتی فرهنگی ایران و پایداری ایران این تازشها بوده است. ما را چه باک که ما را بارها تاختند. اگر آنچه بر ایران رفت، بر هر کشور دیگری میرفت، از پهنه تاریخ سترده شده بود.
کزازی سپس درباره برگزاری مراسم بزرگداشتش عنوان کرد: ایرانیانی چون شما که آنچه را در ایرانزمین ارزنده و برازنده میدانید، گرامی بدارید، خویشتن را با این کار گرامی داشتهاید. من از همه آن گرامیان و دلآگاهان که نسبت به من مهر ورزیدند، سپاسگزارم. اگر من کاری کردهام، سپاس بر سر کسی ندارم و نمینهم. هر کس ایران را آنچه هست، ایران راستین جاویدان را به شایستگی بشناسد، بر آن خواهد شیفت و در آنچه من میگویم، با من همداستان خواهد شد.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه گفت: بیهوده نیست که فرزانه یونانی فیثاغورث گفت، برترین آیینها، آیین مغان است و بیهوده نیست که افلاطون به شاگردان خود میگفت آموزههای زرتشت را بنویسند و به دیواره آکادمی بیاویزند که نگاهشان به آن پندها بیافتد.کزازی اظهار کرد: من از یکایک شمایان، از نهادها و کسانی که کوشیدند در این بزم بزرگداشت آنچه را من کردم، ارج بنهند، سپاسگزارم.
او در پایان سخنانش شعری را درباره ایران خواند.همچنین کوروش صفوی - زبانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی – در سخنانی که با لحنی طنز همراه بود، با بیان اینکه هویت جدیدی از استاد کزازی کشف کرده است، گفت: من به تازگی هویت جدید و اصلی استاد کزازی را کشف کردهام. من قبلا کتابهایی از نویسندهای به نام اریک فون دانیکن را خوانده بودم که او در این کتابها براساس یکسری اطلاعات ثابت میکند که در گذشته افرادی از سیارههای دیگر به زمین آمدهاند و چیزهایی را ساختهاند، چرا در آن دوران انسان توان ساخت چنین چیزهایی را نداشته است.
او افزود: اینها را خواندم و بعد به سراغ آدمهایی رفتم که واقعا از مریخ آمده بودند. اولین کسی که فهمیدم از مریخ آمده، ابن سینا بود. کتابهایی که او نوشته، 500 سال است که تدریس میشود و هیچ ایرادی نمیتوانند به آنها بگیرند، تا جایی که حالا بعضیها میگویند بعضی از این کتابها برای ابن سینا نیست. یکی دیگر از این مریخیها دهخداست. مریخی دیگر دکتر معین است که در یک محدوده 55 ساله کار بسیار عظیمی را انجام داد و مریخی دیگر که کشف کردم، خانلری بود.صفوی در ادامه گفت: اما الآن صحبت از یک مریخی خاص است. دکتر کزازی از همین آدمهاست. ایشان محال است در یک زمان کوتاه این همه کار کرده باشد. من حساب کردم ایشان الآن 400 سالشان است. مریخیها ویژگیهای خاصی دارند. من هویت جدیدی از استاد کزازی کشف کردهام و آن مریخی بودن ایشان است.