ایگور نیکلایف,
مخصوصاً برای «ایران رو»
حرف های باراک اوباما مبنی بر اینکه «ما (ایالات متحده – نویسنده) باید مانند ریگان با شوروی، با ایران مذاکره کنیم»، تنها به معنی بازگشت به دوران جنگ سرد نیست. این بازگشت به مسابقه تسلیحاتی منطقه ای و تلاش برای فرسوده کردن اقتصاد ایران به وسیله رویارویی نظامی است. استقرار سامانه سپر ضد موشکی در خلیج فارس از نظر اهمیت نظامی و سیاسی خود با برنامه جنگ ستارگان دولت ریگان قابل مقایسه است. زمان ها عوض می شود ولی اهداف و ابزار مبارزه واشنگتن با رژیم هایی که مغضوب می داند، تغییر نمی کنند.
در حالی که افکار عمومی بین المللی درباره اینکه چه کسی بیشتر از همه از توافقات ژنو درباره برنامه هسته ای ایران سود برده است، بحث می کرد و موضوعات غیر واقعی و تصنعی نظیر اینکه عربستان سعودی و اسراییل حاضرند از ایالات متحده روگردان شوند، مورد بحث قرار می گرفتند، پادشاهی های خلیج فارس، اسراییل، نخبگان ضد ایرانی در واشنگتن و پنتاگون «پاسخ نامتقارن» تنش زدایی در روابط با تهران را پیدا کردند. سامانه سپر ضد موشکی خلیج فارس به عنوان جزء ترکیبی سامانه جهانی پدافند موشکی (که سپر ضد موشکی اروپایی هم مشمول آن است)، و در آینده، «گنبد آهنینِ» نوسازی شده اسراییل، بهترین وسیله برای برابر صفر کردن همه توافقات ژنو با جمهوری اسلامی ایران می باشد.
چاک
هیگل رئیس پنتاگون در جریان کنفرانس ویدیویی با سرگئی شویگو وزیر دفاع
روسیه اظهار داشت که توافقاتی که امکان به حال تعلیق در آوردن برنامه هسته
ای ایران را داد، ایالات متحده را به تغییر برنامه های ساخت اجزای سپر ضد
موشکی وادار نمی کند. یادآوری می شود که «خطر موشکی ایرانی» به عنوان
استدلال برای ساخت سپر ضد موشکی اروپایی مطرح شده بود. همزمان با این
برنامه ها، فعالیت پنتاگون در جهت ساخت سپر ضد موشکی خلیج فارس یعنی سامانه
پدافند موشکی که اجزای آن در پادشاهی های خلیج فارس مستقر خواهند شد،
گسترش یافت. از اینجا نتیجه آشکاری گرفته می شود که دولت باراک اوباما در
حق روسیه و ایران به شیوه عمل عادی «دروغ و ارعاب» متوسل می شود. پاندول
سیاست خارجی واشنگتن دوباره به سمت رویارویی با ایران حرکت کرده است.
اصطلاح «پدافند موشکی» نباید گمراه کننده باشد. ما شاهد سامانه تهاجمی هستیم که هدف آن دستیابی به برتری جنگی و جان سالم به در بردن متجاوز در صورت وارد کردن ضربه اول است. نه تنها بیانات جنگ جویانه اسراییل که همه بدان عادت کرده اند بلکه گام های مشخص نظامی و سیاسی ریاست پادشاهی های خلیج فارس حاکی از آن است که پیشدستی در زمینه وارد کردن ضربه به ایران، عنصر کلیدی دکترین نظامی تل اویو و ریاض، نزدیکترین متحدان ایالات متحده در خاورمیانه را تشکیل می دهد.
خرسندی عمیق نخبگان سلطنتی
تشکیل فرماندهی نظامی واحد پادشاهی ها در اجلاس سران شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس که یک سال پیش این اندیشه با شور و شوق ریاست امارات و قطر روبرو نشده بود، یک نوع پاسخ پادشاهی های عربستانی به توافقات ژنو است. ائتلاف ضد ایرانی مجبور است یکپارچه شود که به این منظور به پایه های جدی نیاز دارد. سپر ضد موشکی خلیج فارس که در آن منافع سیاسی و مالی نخبگان حاکم بر واشنگتن، تل اویو و کشورهای خلیج فارس به هم تنیده شده است، می توان نقش بهترین مبنای اتحاد آنها را ایفا کند. چاک هیگل در جریان سفر برق آسای یک هفته پیش خود به پادشاهی های منطقه بی پرده اظهار داشت که ایالات متحده قصد ندارد منطقه را ترک کرده یا حضور خود را در منطقه تضعیف کند. با توجه به اینکه ایالات متحده از سال 1976 در امنیت پادشاهی ها و تأمین حضور خود مبلغ گزاف 8 تریلیون دلار سرمایه گذاری کرده است (این برآورد روجر استرن از دانشگاه پرینستون آمریکاست)، رفتار ایالات متحده قابل فهم است.
البته این سرمایه گذاری بی
شایبه نبود زیرا آمریکا برای خود امکان کنترل قیمت های نفت، وفاداری متحدان
و سفارش های عظیم برای صنایع نظامی خود را تأمین کرد. ولی همزمان روند
متقابل نیز جریان داشت. پادشاهی های خلیج فارس علاوه بر تأمین امنیت خود،
از معاملات
تسلیحاتی بهره های خوبی دریافت می کردند. یکی از لابی گران تسلیحاتی
خاطرنشان کرد که «ما ضمن خرید اسلحه از ایالات متحده، نه فقط اسلحه بلکه
روابط می خریم». و حالا هزینه های این روابط به طور کامل در آمده است. هیگل
در جریان سفر خود به نخبگان عربستانی نه فقط عناصر سپر ضد موشکی خلیج
فارس، رادارهای ردیابی مقدم و ضد موشک ها بلکه ایجاد سیستم امنیت جمعی را
پیشنهاد کرد که به دلایل مختلف علاقه نظامی – فنی و مالی – اقتصادی ایالات
متحده به ثبات و تعویض ناپذیری رژیم های عربستانی را تضمین خواهد کرد. سپر
ضد موشکی خلیج فارس که باید بخشی از سامانه جهانی ضد موشکی آمریکا را تشکیل
دهد، امر بیش از حد «ظریف و ارزنده ای» است تا به مسایل کم اهمیتی چون
حقوق بشر، سطح دمکراسی یا اراده مردم کوچه و بازار عربی بستگی داشته باشد.
جنون ارقام ناسازگار
پادشاهان معنای واقعی این پیشنهاد هیگل را درک کرده و قدر آن را دانستند. آنها پیشنهاد نمودند همه هزینه های مرحله اول استقرار سپر ضد موشکی خلیج فارس را که معادل 20 میلیارد دلار برآورد می شود، پرداخت کنند. ادامه استقرار حدود 35 هزار نظامی آمریکایی (یک سوم آنها را نفرات نیروهای واکنش سریع تشکیل می دهند) در پایگاه های خود در خلیج فارس، یک نوع امتیاز مکمل این معامله به حساب می آید. در عین حال هیچ یک از قراردادهای تسلیحاتی ایالات متحده با عربستان سعودی و قطر مورد بازنگری قرار نگرفته و کاهش نخواهد یافت. ارسال مقادیر جنون آمیز انواع مدرن تسلیحات به پادشاهی های عربستانی همچنان ادامه دارد. به موجب برنامه سپر ضد موشکی خلیج فارس، در سال 2014 ، 60 سامانه ضد موشکی «پاتریوت» با امکانات وسیع، 20 سکوی پرتاب برای آنها و 4 رادار چندین منظوره که جمعاً معادل 4.2 میلیارد دلار هستند، به کویت ارسال خواهند شد. امارات «سامانه های پدافند ارتفاع» و ضد موشک های مکمل را دریافت کرده و 4 میلیارد دلار خرج خواهد کرد. ریاض تا کنون هزینه های 1.7 میلیارد دلاری به روز آوری سامانه های موشکی خود را پرداخته و در صدد است در استقرار رادارهای جدید در خاک خود و در بحرین حدود 5 میلیارد دلار سرمایه گذاری کند. بهای سامانه های پدافند ارتفاع برای قطر 12 میلیارد دلار خواهد بود.
اگر کسی بگوید که این اقدامات «پاسخ به خطر ایرانی» است، می توان فقط با این ساده اندیشی همدردی کرد. بدیهی است که هزینه های پادشاهی های عربستانی برای «دفاع دربرابر تجاوز ایرانی» با تلاش های نظامی ایران ناسازگار است. ایران 3.7% تولید ناخالص ملی خود را به امور دفاعی اختصاص داده و از این نظر در پنجاه و ششمین مقام جهان قرار دارد. ولی هزینه های نظامی عربستان سعودی به 10% تولید ناخالص ملی نزدیک است که این کشور از نظر سطح هزینه های نظامی، کشور پنجم جهان می باشد. بودجه نظامی عربستان سعودی و هزینه های مربوطه ایران با هم قابل مقایسه نیستند. اگر بودجه های نظامی سایر پادشاهی های عربستانی به هزینه های نظامی عربستان سعودی اضافه شود، شکاف عظیمی بین آنها و ایران مشاهده خواهد شد. «نیازهای دفاعی» را نمی توان به عنوان دلیل موجه برای این سطح هزینه های نظامی اعضای «شورای همکاری» قبول کرد، این بودجه تدارک تجاوز است.
منطق آهنین رفتار غیر پیگیرانه آمریکا
ولی
تاریخ جدید نشان داده است که تهدید با تجاوز از نظر کارآیی از تجاوز
مستقیم دست کمی ندارد. ائتلاف ضد ایرانی با وجود جنگ جویی خود خوب می فهمد
که مناقشه جنگی با ایران نه تنها برای پادشاهی های عربستانی بلکه برای
اسراییل و در نهایت امر برای حضور آمریکایی در خاورمیانه عواقب فاجعه باری
به دنبال خواهد داشت. لذا ضمن بحث درباره جنبه نظامی سپر ضد موشکی خلیج
فارس نباید جنبه سیاسی آن را هم نادیده گرفت. در نهایت امر، ائتلاف ضد
ایرانی خواهان چه چیزی است؟ هدف آنها، مختل کردن توافقات ژنو است ولی ایده
آل این است که خود تهران به عنوان مقصر عدم اجرای این توافقات معرفی شود.
رفتار دو پهلوی باراک اوباما در زمینه ایران به ائتلاف ضد ایرانی نارو زده است. واشنگتن که روند سالم سازی روابط با ایران را راه اندازی کرد، انتظار نداشت که احتیاج اروپا به بازار ایرانی تا این حد زیاد باشد و اینکه روسیه به استفاده اینقدر فعال از روند ژنو برای پیشبرد منافع سیاسی خود در ایران و در خاورمیانه دست بزند. اکنون برای واشنگتن دشوار است که به صورت یکجانبه عقب نشینی کند و به همین علت ائتلاف ضد ایرانی چند روش دیگر را برای تحقق بخشیدن اهداف خود انتخاب کرده است که شامل اولاً تحریک تهران و ثانیاً تحمیل مسابقه تسلیحاتی منطقه ای به اقتصاد جمهوری اسلامی است که بر اثر تحریم ها تضعیف شده است.
روش تحریکات که به کار گرفته شده است، مثل روز روشن است. کنگره ایالات متحده ناگهان، به همگانی که تنش زدایی ایرانی – آمریکایی به یک واقعیت بازگشت ناپذیر تبدیل شد، وضع تحریم های جدید را اعلام کرد. در آستانه انتخاب روحانی که رفع رژیم تحریم ها را اصل برنامه انتخاباتی خود اعلام کرده بود، همین مسأله پیش آمده بود. هفته گذشته نیز کنگره همینطور رفتار کرده و لیست سیاه شرکت ها و اشخاص مورد تحریم را توسعه داد. نمایندگان کنگره لایحه آماده قانونی را در چنته دارند که به صورت اتمام حجت واقعی به تهران تنظیم شده و از جمله بر «دسترسی به داده های شخصی همه افراد شاغل در برنامه اتمی و موشکی ایران» تأکید می کند. در غیر این صورت دوباره تحریم های جدیدی اعمال خواهند شد که ممکن است این تصمیم بلافاصله بعد از تعطیلات کریسمس اتخاذ شود.
سپر
ضد موشکی خلیج فارس هم باید در ردیف این اقدامات گذاشته شود چرا که فعال
کردن آن زمانی شروع شد که جواد ظریف نهایت تلاش های خود را برای حل و فصل
مسایل مورد اختلاف با پادشاهی های عربستانی به عمل آورد و مقامات ایران به
نشانه حسن نیت یک دسته از جنگنده های تهاجمی را از جزیره مورد اختلاف
ابوموسی عقب کشیده و پیشنهاد کردند که مذاکرات درباره رژیم حقوقی ویژه آن
برگزار شود. اگر این تحریکات نیست، واژه تحریکات می تواند به چه کاری اطلاق
شود؟ جالب توجه است که سفر برق آسای چاک هیگل، غیر از چیزهای دیگر، جنبه
بسیار گویای دیگری داشت. وی خطاب به طرف های مذاکرات خود، به آنها پیشنهاد
کرد جلسه وزیران دفاع کشورهای خلیج فارس جهت بررسی برنامه های نظامی بعدی
ایالات متحده و شورای همکاری... دقیقاً شش ماه بعد یعنی در پی انقضای مهلت
اعتبار توافقات حاصل شده در ژنو، تشکیل شود. در رفتار ائتلاف ضد ایرانی هیچ
گونه عدم پیگیری مشاهده نمی شود. بر عکس، ما شاهد منطق فولادین رفتار آنها
در جهت عقیم گذاشتن توافقات ژنو و ادامه فشردن گلوی اقتصادی جمهوری اسلامی
با طناب تحریم ها و هزینه های تحمل ناپذیر نظامی هستیم.
*****
سامانه سپر ضد موشکی جهانی که ایالات متحده ایجاد می کند، در واقع به امور دفاعی ربطی ندارد. این وسیله دستیابی به برتری و تفوق جهانی است که مانند غده سرطانی برای یک فرد، برای تمام بشریت خطرناک است. این سامانه ضد موشکی جهانی مانند غده سرطانی، متاستازی به صورت سپر ضد موشکی اروپا، خلیج فارس یا همگرایی با «گنبد آهنین» اسراییل را تولید می کند که باید در آینده نزدیک برتری آمریکایی در هر یک از مناطق جهان را تضمین کند. به نظر می آید که مرحله عدم قاطعیت و تردد سیاست خارجی آمریکا در خاور میانه به پایان می رسد. ما شاهد متزلزل شدن روند ژنو درباره برنامه هسته ای ایران هستیم؛ نیروهای ضد دولتی در سوریه صف آرایی جدیدی می کنند و حمله به مواضع حزب الله در جنوب لبنان آماده می شود. حرف های صلح جویانه واشنگتن نه بر خلأ بلکه بر دور جدید تنش خاور میانه سرپوش می گذارد که نه فقط به ایران بلکه به همه دستاوردهای ماه های اخیر روسیه ضربه خواهد زد. مسکو نباید در مورد برنامه های آمریکا در خاور میانه هیچ خیال واهی داشته باشد. فعالیت دیپلماتیک ما در مشرق باید در سطح قبلی ادامه یابد و نباید اجازه داد که بی ابتکاری و بی توجهی و نیز امیدهای بچگانه به اینکه ایالات متحده خودش خاور میانه را ترک کند و همه چیز خود به خود درست شود، بر رفتار ما اثر بگذارد. در غیر این صورت ممکن است ساختار خاور میانه به گونه ای تنظیم شود که در آن جایی برای روسیه باقی نماند.